آتش نشان

شلنگ به دست...!!

آتش نشان

شلنگ به دست...!!

اسطوره...

چند روز پیش...

9شهریور... چه روزی بود؟

 

8 سال پیش تو نهمین روز شهریورماه سال 81 یه مرد تاریخی از میان ما رفت... 

  

از اون آدم ها که هر چند سال یکبار پیدا میشن تا چراغ احساسات و موسیقی رو روشن نگه دارن...

 

گویا وقتی در ایران پزشکان جوابش کردند، فهمید که دیگر آخر کار است ، با دلی غمگین به پاریس رفت ولی میدانست پزشکان آنجا پاسخ متفاوتی نخواهند داد... چقدر بد است...  

 

چقدر بد است این دنیا، که وقتی دیگه همه چیز برایت تمام میشود باید گذاشت و رفت...

او هم رفت... با ناراحتی و دلتنگی رفت... با ناراحتی و با این حس که چرا درک نشد و رفت...  

 

غمگین رفت تا وقتی من آهنگ "مرد تنها" یکی از بهترین آهنگایی که تو عمرم شنیدم رو میشنوم احساسات لطیفم برانگیخته شه...! و تمام وجودم غمگین بشه...

فکر کنم دیگه همتون میدونید کی رو میگم...

 

بله چندروز پیش هشتمین سالگرد فرهاد مهراد بود... مناسب ترین عبارتی که میتونه توصیفش کنه،

  

اسطوره تاریخ موسیقی ایران!

 

آهنگساز و خواننده با  textهایی که شاملو واسش مینوشت، ارزشمندترین و زیباترین ها رو بجا گذاشت...  

 

از بهترین هاش آهنگ "مرد تنها" س که موسیقی فیلم "رضا موتوری" با بازیگری بهروز وثوقیه و واقعا یه شاهکار بحساب میاد... 

 یا آهنگ "شهیدان شهر(یه شب مهتاب)" که متنش رو تو ادامه مطلب واستون گذاشتم اگه دوست داشتید برید بخونید... 

 یا "بوی عیدی" که گذاشتمش بعنوان موسیقی وبلاگ (پایین وبلاگ) که گوش کنید و لذت ببرید...   

سعی کنید حتما آهنگهای فرهاد رو گوش کنید چون به نظر من واقعا حیفه که آدم این آهنگهارو گوش نکنه و بمیره...

 

خلاصه اینکه  ... FARHAD            THE            GREAT! ... 

 

 

 

 

*فرید بجای مایکل جکسون همچین آدمایی رو بیادمون بنداز... 

 

*خدا کنه باباش واسش Xbox بخره... حالا که دعا میکنم نمیخوای اون Amelie رو پیدا کنی؟ 

 

 

 

ادامه مطلب ...

شهید بشی ننه...

مطهری میگه: شهادت سعادت میخواد که نصیب هر کسی نمیشه... 

 

بنظر من وقتی یه شخصی آدم خوبی باشه  یه احتمالی هست که بره بهشت یا جهنم... مثلا ۶۰٪ میره بهشت و ۴۰٪ میره جهنم... ولی وقتی یکی شهید میشه احتمال اینکه بره بهشت میرسه به ۹۹/۹۹٪...! (نظر منه!) 

  

چون طرف جونشو میذاره تا تخ.مای مملکتو نگه داره...!  

 

حالا ما وقتی یکی شهید میشه و به همون احتمال ۹۹درصد میره بهشت باید خوشحال باشیم یا ناراحت؟ مخصوصا اگه طرف حضرت علی باشه...  

 

واسه چی باید ناراحت باشیم؟ واسه اینکه حضرت علی مرده؟ خب مرگ حقه و اگه ناراحت باشیم مسأله کفر پیش میاد... همه میمیرن؛  

 

خاطره هم باهاش نداریم که به یاد اونا بیفتیمو گریه کنیم! پس وقتی شهید میشه باید کلی خوشحال هم باشیم چون میره بهشت! اینکه شهید بشی و از دست اون ملت مضخرف عرب راحت شی بنظر من که از بزرگترین نعمتهاست...

 

مگه از بهشت گنده تر (از همه لحاظهای خوب!) داریم؟

  

آقا من موندم این آخوندا و مداحها وجدان ندارن که میان واسه پول ملتو بگا میدن؟ 

همین حاج منصور ارضی... همچین گاله رو باز میکنه داد میزنه: علی علی یا علییییی... یه سری از آدمای خودش هم که زیر دست و پاش جمع شدن با چک و لقد میزنن تو سر و صورت خودشون و آه و وا ویلا میکنن که انگار چی شده... بعد ملت هم تحت تکثیر قرار میگیرن و گریه... 

 

من هم از کوری چشم اینا شب احیا که مامانمینا رفته بودن مسجد پا شدم با دوستام رفتیم پشت بوم یکی شون و تا خود سحر قلیون کشیدن و کلی داستان و جک گفتیم و خندیدیم... 

 

تازه برنامه ریزی کردم مراسم ازدواجمو ۲۱ رمضون میگیرم...

 

 

* برنامه ریزی کردم 10 ماه دیگه ازدواج کنم!

 

* این شبها که خوابم نمیبره، منم و هندزفری تو گوشمو موسیقی های کلاسیک رادیو پیام!

 

* سجاد بگرد اون amelie رو پیدا کن! 

 

 

* باورتون نمیشه که الآن 4تا فایل word رو دسکتاپمه که تو هر کدوم دو خط از یه موضوع نوشتم واسه آپ... ولی حوصله تایپ بقیشو ندارم... 

 

 

*عاشق این اسماعیلی شدم: 

 

من همینجا مهر سلامت میزنم رو ک.ون محمدرضا و اعلام میکنم که به هیچ وجه افسرده نیست... الآن خیلی هم حالش خوبه... یه مسآله کوچیکه که برطرفش میکنیم...

اصلا چرا جو سازی میکنید؟ وبلاگ ما پر خنده و شادیه... 

خودم هم تا ۲۴ ساعت آینده آپ میکنم...هیچ مشکلی نیست... اگه باشه هم خودم تکذیبش میکنم! 

 

 

پ.ن: محمدرضا خیلی خره...()

دنیای این روزای من...

ای بابا... شوخی شوخی گذشتا... من دوست ندارم... راستش می ترسم... مدرسه()... فقط 26روز مونده...

واقعا راست میگن تو یه چشم به هم زدن میگذره... انگار همین 3 سال پیش بود که تو WorkBook با اون پسره مصاحبه میکردیم و مینوشتیم I am 13 ...! انگار همین 8ماه پبش بود که کارنامه نوبت اولو دادن دستمون و داشتیم میزدیم تو سر خودمون که غلط کردیم و از این به بعد دیگه درس میخونیم... انگار همین 4ماه پیش بود قیصری داشت میگفت بچه ها بخونید درساتونو ،خدا شاهده داشتیم کسایی که شهریور موندن اینجا... ولی آریان اونجا نبود...اونجا نبود تا حرفاشو بشنوه...(ما شنیدیم و از اون به بعد درس خوندیم؛فقط من صبح امتحان که از خواب پا شدم هنوز فصل 4 تموم نشده بود فصل5 کلا مونده بود!)... انگار همین 2ماه پیش بود که کارنامه پایانی رو دادن و ما غریو وااای سر دادیم و گفتیم خاک بر سرمان!

با خودم گفتم یه سال گذشت و هیچی درس نخوندم... حالا دیگه واقعا باید شروع کنم؛ این تابستون نباید مثل تابستونای قبل باشه! تابستون شروع شد و با بچه ها میرفتیم کلاسهای تقویتی مدرسه... ولی چه میشه کرد؟ بازم درس نخوندم و این اواخر، سر کلاس هم نمی رفتیم و برنامه مون شده بود: جمع شیم جلو مدرسه- یه کم ولگردی و در آخرG-net ... حالا دیگه گیم نت هم نمیریم و روزای من به بطالت کامل میگذرن... کار جذابش اینه که میشینم هری پاتر میخونم! از وقتی هم که قضیه این نیروگاه بوشهر اومده وسط، سیگنال کانال ها همگی ته کشیدن و GEM TV هم نمیشه نگا کرد... و الآن میگم بذار مدرسه ها شروع شه، عین مرغ درس میخونم... غافل از اینکه آبانماه PES2011 میاد و مگه میذاره درس بخونیم؟... اصلا مگه میشه فوتبال رو کامپیوتر نصب باشه و اون کمپیوتر خاموش بمونه؟... ولی از طرفی هم دوست دارم مدرسه ها شروع بشن؛ خداییش حال میده... مگه مدرسه فقط درس خوندنه؟   آدم میتونه همون لذتی که بعد از حل یه مسآله ریاضی بهش دست میده رو تو کوبوندن یه سیب شل و ول بالا سر میز فربود و کربلی یا رو سر آریان بدست بیاره!(آریان اون سیبه هنوز یادم نرفته ها...)

*خبر رسیده مبتکران امسال وحشتناکه...!

*Special effect فقط سریال ملکوت! مخصوصا اونجایی که اون فرشته حرکت زد زنجیرا پیچید دور حاجی؛ خدا نکنه S.Effecter فیلم آواتار این سریالو ببینه؛ فکر کنم از فرط خنده سکته کنه! من فقط قسمتای اولشو دیدم (یعنی به خاطر همون دیگه بقیشو ندیدم)؛...

*این دفعه آهنگ معرفی نمیکنم، برید به godcolor.com؛ اگر عاشق wallpaper هستید...

*چی؟ آهنگ میخواید؟ رضا اردشیری – چشمای خیس...